پروانه ها

ساخت وبلاگ
زایو! برای پیدا کردنش به کتابفروشی های بسیاری سر زدم.اصلا طی آن دو،سه هفته،هرکجا که گذری می افتاد و کتابفروشی ای نیز در همان حوالی بود،سر می زدم برای پرسیدن یک سوال:رمان زایو!موجود هست؟ و از بد ماجرا پاسخ اکثر کتابفروشی هایمان "نه" بود.یا آنکه:"اسم رمان چی بود؟فکر نکنم.نه نداریم".یکی دیگر هنگام جستجو می خواست که املای آن را بررسی کنم و البته بعد از گفتن" نه متاسفانه " لااقل دلم خوش بود به اینکه این کتابفروش خودش هم از دست خالی برگرداندن مشتری ناراضی است. تا اینکه بالاخره دوستی، روانه ترنجستان بهشت گشت و گفت:می گویند تمام کرده اند.احتمالا هفته بعد می آورند. هفته بعد زایو را از همان ترنجستان عزیز خریدمش. و حال آنچه که می خوانید نظرات شخصی حاصله از سه روز خواندن آن است و نه هیچ چیز دیگر. زایو به تصویر می کشد ایران مدرنیته سنتی در آینده ای به تاریخ 1420 شمسی را! ایرانی که دکتر پارساهای پر افتخاری دارد برای زمانه ی خویش.دکتر پارساهایی که در خانه هایی با سبک و سیاق سنتی و با آن پنجره رنگی های خوش حس و حال زندگی می کنند و صبح هاشان با با پخش نوای مرشد از رادیو آغاز می شود و میل میزنند در حیاط پروانه ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروانه ها دنبال می کنید

برچسب : دکتر بهروز پارسا مقدم,دکتر بهمن پارسا, نویسنده : 0ymajidi5 بازدید : 36 تاريخ : سه شنبه 18 آبان 1395 ساعت: 8:55

فکر می کنم از همان روز که مابین دو کلاس وقت آزاد 5ساعته ای داشتم و با فریده به قصد تماشای فیلم راهی سینمایی در نزدیکی های دانشگاه شدیم ،این فکر به سرم افتاد. از همان روز که تمایل چندانی برای دیدن فیلم (...) نداشتم و با این همه تنها به احترام انتخاب او،روی صندلی سینما نشستم. از همان روز که نمی دانستم دقیقا به کدام بخش از آن فیلم باید بخندم و خنده ام یک خنده واقعی باشد.یا آنکه تا دوست عزیزم سعی میکرد در چهره ام دقیق شود و بداند که از فیلم راضی ام یانه به طور کاملا تصنعی بخندم. فیلم در هر حال به اتمام رسید بدون آنکه دقیقا بتوانم تشخیص دهم  فیلم نامه در کجای داست پروانه ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروانه ها دنبال می کنید

برچسب : سینما و سبک زندگی,سینما زندگی,سینما زندگی رزرو بلیط,سینما زندگی 2, نویسنده : 0ymajidi5 بازدید : 38 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:21

جزوه را باز میکنم و به پروژه ی تابستانه ی طراحی کارخانه می اندیشم. روزها را بررسی میکنم و به فکر کارآموزی ام می افتم و اینکه کدام هفته به فلان کارخانه ی صنایع غذایی مراجعه کنم و اینکه این روزها به سرعت می گذرند یا نه! و به این چهارسالی که گذشت...با تمام سختی هایش... در دالانی از ذهنم یک نفر بیدار می شود و می گوید:مطمئنی که تغییر رشته برای مقطع بعدی کار درستی است؟ و بعد ته دلم احساسی دیگر بیدار می شود و می گوید:به نظر من که برایت بهتر است این تغییر مسیر. نوجوانی ام رو به رویم ظاهر می شود به سان غول چراغ جادو و یادآور روزهایی می شود که کتاب های علوم ترسناک میخوا پروانه ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروانه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0ymajidi5 بازدید : 47 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:21

ابتدای سال تصمیم بر آن شد که سالی متفاوت را در پیش گیرم.این که هرگاه سخن از نوشتن بود تنها به سال های نوجوانی ام و کسب نشان خبرنگار برتر از دوچرخه افتخار می کردم نوعی نقطه ضعف بود.نقطه ضعف بود که پس از آن هیچ اتفاق بزرگ و پر سر و صدای دیگری رخ نداده بود.نوشتن همچنان ادامه داشت.به شیوه هایی مختلف.اما خبر از کسب عنوان و مقامی تازه نبود. همچون موجی سینوسی گویی در نقطه minimum قرار گرفته بودم. اما در دلم افتاد که حالا وقت بازگشت و صعود فرا رسیده است.وقت آنکه دوباره خود را ثابت کنی.باور کنی که این همه سال نوشتن و نوشتن و نوشتن بی فایده نبوده و نیست. از ابتدای سال در پروانه ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروانه ها دنبال می کنید

برچسب : سپاس از خداوند در پایان نامه,سپاسگزاری از خداوند در پایان نامه,خداوند از چه درست شده, نویسنده : 0ymajidi5 بازدید : 34 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:21

هنوز برایم چندان جا نیفتاده است که چرا؟! لزوم آنکه خود را،دیگری جا بزنیم و پشت دست خط ها و نوشته ها و اشعار دیگران قرار بگیریم که چه؟! اصلا چرا "حقوق معنوی" یک اثر برایمان چندان قابل درک نیست؟! چرا آنگاه که پس از مدت ها پس انداز مبلغی مشخص،کالایی را صاحب می شویم و خدای ناکرده،در ارتباط با آن کالا،سرقتی اتفاق می افتد،داد و هوار سر می دهیم و لعن و نفرین و غیره و ذلک؟اما به یک اثر هنری،یک ایده،یک متن ادبی یا شعر که می رسد،اثری که شاید پس از مدت ها پس انداز واژگان و طرح هایی مشخص در ذهن صاحب اثر،پدید آمده است،برای خودمان به یک سارق حرفه ای هم که نه،کاملا غیر ح پروانه ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروانه ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0ymajidi5 بازدید : 29 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:20

دست در دست رضوانه در خیابان قدم می زد و به دیدار آن روز فکر می کرد.به دیدار چند دقیقه ی پیش.به گریه ها و بی قراری ها.به چهره ی گرفته و غمگین آقا... صدای رضوانه بود که ناگه او را به خودش آورد:  - مامان!بابا رو نگاه کن! اطرافش را نگریست. -هادی!کدام سو پنهان گشته ای که چشم های من نمی بیندَت؟هادی جان؟! نبود.در بود و نبود چشم های رضوانه و او مگر چقدر فاصله بود که رضوانه در بیداری بارها به دیدار پدر می شتافت و او تنها در خواب؟! کاش بودی.کاش بودی.کاش... راستی!ای کاش های دخترانه ی رضوانه را چه کند؟چگونه سد شود در برابر هجوم دمادم خاطراتِ با پدر در ذهن کوچک د پروانه ها...ادامه مطلب
ما را در سایت پروانه ها دنبال می کنید

برچسب : ای کاش های من,ای کاش ها,ای کاش های زندگی,ای کاش های یک کفرانی,ای کاش های عاشقانه,ای کاش هایده,ای کاش های زیبا,ای کاش های کارآفرینانه,ای کاش شانه های غمت بودم,ای کاش آشنایی ها نبود, نویسنده : 0ymajidi5 بازدید : 28 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 21:20